ماه رمضان خلاف حقیقت ماه قرآن خوانده شده است
 سلیمان راوش سلیمان راوش

 

هنگامیکه در جلد چهارم کتاب "نام ننگ"  وارد بحث روی آثار ابوالحسن علی بن حسین مسعودی و کتاب مروج الذهب گردیدم، متوجه شدم که مسعودی مانند طبری و یعقوبی و ابوریحان و بناکتی و ها تن دیگر  تاریخ بعثت و  تولد  محمد و نزول قرآن را زیر سوال برده اند. از آنجایی در این روز ها که رمضان است و چنین بحث های داغ، من  همین بخش جدا نموده خدمت عزیزان تقدیم داشتم. 

 [[ ...مسعودی مهمترین کاری که در حق او{ محمد} و  سایر مدعیان اسلام  و قرآن می نماید این است که مسلۀ نزول قرآن را زیر سوال می برد و همچنان روز بعثت او را.  محمدیست ها مدعی اند که محمد در ماه رمضان معبوث گردیده و قرآن هم در همین روز نازل شده است. البته خوانندگان ما میدانند که قرآن به مثابه یک کتاب نازل نشده است بلکه نزول به اصطلاح  آیه اول را روز نزول قرآن به شمار می آورند و آن را مصادف با بعثت محمد در ماه  رمضان جعل کرده اند. اصولاً باید گفت از لحاظ منطق نه تاریخ تولد پیغمبر میتواند محقق باشد و نه بعثت آن.  محمد در یک خانواده تا نهایت بیچاره و فقیر تولد یافته بود. خانواده ایکه هیچیک از اعضای آن سواد خواندن و نوشتن را نداشتند به شمول خود محمد. چگونه است که پسری گمنامی که تا زمان ادعایی پیغمبری، او را کسی نمی شناخت و پس از آنکه بزرگ هم می شود در خدمت خدیجه زن ثروتمندی می باشد و مصروف گوسفند چرانی است،از چنین کسی ، تاریخ تولد او را یادداشت نموده باشد . جالب این است که این تاریخ تولد پس از مرگ او انتشار می یابد. ما آگاهیم که تاریخ تولد بزرگترین شعراء و فیلسوفان و محققین مدرسین  که دیوانها و آثار بی شماری از خود دارند و از سرداران و شاهان که در خانواده های بزرگ دارای صد ها کاتب و منشی بدنیا آمده اند نامعلوم است و به حدس گمانها تعین گردیده است. ولی از یک چوپان بچۀ فقیر با تمام کیف ، فرو کر در تاریخ ها ثبت گردیده است. پس ثابت می گردد که اکثریتی  از تاریخنگاران از روی مصلحت و مجبوری روزی از روز ها را ذکر کرده اند، آنهم هریک مطابق میل و سلیقۀ خویش. مسعودی تاریخ بعثت او را چنین می نویسد:

« در سال چهل ویکم الله او را به پیغمبری و رسالت بر انگیخت و این به روز  دوشنبه دهم ربیع الاول بود. در تاریخ معبث او علیه السلام اختلاف است»1 { مروج الذهب ص 642 ج 1 } و از رمضان می نویسد که : « بسال دوم هجرت روزه رمضان بر مومنان مقرر شد» { مروج الذهب ص 643 ج1 }

 رای مختلف در زمان نزول قرآن و بعثت:  

بیست و هفتم رجب

هفدهم رمضان

هیجدهم رمضان

بیست و چهارم رمضان

دوازدهم ربیع الاول

هشتم ربیع الاول

سوم ربیع الاول

بدین حساب  قرآن در ماه رمضان نزول نکرده است. چون اولین آیت طبق گفتۀ محمدیست ها در هنگام بعثت محمد نازل شده است. هرچند که طبری روز نزول قرآن را بعد از جنگ [بدر] بر اساس آیت قرآن میداند، طبری می نویسد:«  بعضی دیگر گفته اند نزول قرآن در هفدهم رمضان بود و گفتار خداعزوجل را شاهد این سخن آورده اند که فرمود:{ و ما انزلنا علی عبدنایوم الفرقان التقی الجمعان.} یعنی: " اگر بخدا" و آنچه روز فیصل کار، روز تلاقی دو گروه، بر بندۀ  خویش نازل کرده ایم ایمان آورده اید "چنین کنید" و روز تلاقی پیغمبر خدا با مشرکان در بدر روز هفدهم رمضان بود.»1

------------

1 – طبری، ج 3 ص 843

در جایی دیگر می نویسد: «  روایت درست است که در بارۀ روزۀ روز دوشنبه از پیغمبر پرسیدند و فرمود:  "من به روز دوشنبه متولد شدم  و به روز دوشنبه معبوث شدم و وحی سوی من آمد". در اینجا ملاحظه می شود که تاکید روی روزه روز دوشنبه است نه  ماه رمضان.

با تکیه بر رویداد ها و نسب شناسی محمد، این ادعا یک دروغ است. زیرا او یتیمی بود سرگردان که گاهی یک زن و گاهی زنی دیگری عرب او را نزد خود نگهمیداشت. و تا آخر عمر بی سواد بود. در این صورت در کجا تاریخ روز ولادت خود را یادداشت نموده بود. بگذریم از این مسخره گویی ها. حتی طبق روایات ساختگی ملا بنویس ها، بازهم هم در روز تولد و روز به اصطلاح بعثت او اختلاف وجود دارد و این اختلاف خود می رساند که آنچه کاتبان دین می نویسند حتی  در دروغهای خویش هم توافق ندارند. مثلاً در مورد سن که او به اصطلاح به پیغمبری معبوث شده است اختلاف وجود دارد. اکثریت فقها و دینمداران  نوشته اند که وی در چهل سالگی به پیغمبری معبوث  شد . اما طبری به نقل از ابن عباس می گوید: « پیمبر در سن چهل و سه سالگی معبوث شد. ابن هشام نیز گوید که ییمبر خدا چهل و سه ساله بود که وحی بدو  رسید.»1

----------------

1 – همانجا ، ص 842

اما مسعودی می نویسد: « در سال چهل و یکم خداوند او را به پیمبری بر انگیخت»

بناکتی در تاریخ بناکتی  روز و ماه را زیر سوال برده می نویسد: « روز آدینه بیست و هفتم ماه رجب وحی بدو نازل شد و اول سورۀ که جبرئیل بدو آورد سورۀ اقرأ بود»1

---------------

1 –  داود بن محمد بناکتی ،تاریخ بناکتی "روضة اولی الالباب فی معرفت التواریخ والانساب ، چاپ دوم ، انتشارات دانشگاه تهران،، به کوشش جعفر شعار، ص 81

یعقوبی در تاریخ یعقوبی می نویسد: « بعث آن بزرگوار در ماه ربیع الاول و به قولی در رمضان واقع شد.» در جایی دیگر می نویسد« جبرئیل در شب شنبه و شب یک شنبه نزد او آمد و در روز دوشنبه و بقولی روز پنجشنبه با دستور رسالت بر او آشکار شد و به قولی کسی که که آن را جعفر بن محمد روایت کرده است روز جمعه دو روز بآخر رمضان بوده است و برای همین است که الله جمعه را عید مسلمانان قرار داد.»1

--------------

احمد بن ابی یعقوب تاریخ یعقوبی، ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی، ج1 ص 376 – 377

اما حرف آخر را ابوریحان بیرونی می زند. او می نویسد:

« در مولد و بعث پیغمبر بقدری خلاف است که نمی شود آنرا اصل دانست زیرا اصل و مبداء در تواریخ باید واقعه ای باشد که در آن خلاف نباشد و شعبی می گوید برخی از اصحاب گفته اند که مولد پیغمبر دوشنبه بوده . پارۀ دیگر گفته اند که شب دوشنبه هشتم بود و جمعی گفتند که سیزدهم ربیع الاول بود و نیز اختلاف شد که تولد پیغمبر مطابق در چهل و ششمین سال پادشاهی انوشیروان باشد. این بود که در مقدار عمر پیغمبر مطابق این اختلافات نیز اختلاف شد و هم چنین سالها با یک دیگر تفاوت دارند برخی مکبوس اند و برخی پس از آنکه نسئی حرام شد غیر مکبوس»1

------------------

1 –  ابوریحان بیرونی ، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر دانا سرشت،  ص 49

ما چند سطر پیش گفتیم که عرب نه با تاریخ آشنا بودند و نه سواد داشتند حتی در شرق به ویژه  تا به امروز فرهنگ یادداشت نمودن تاریخ تولد رایج نموده است. ابوریحان بیرونی در بارۀ  به وجود آوردن تاریخ در جامعۀ اعراب مسلمان می نویسد که: «... بنا به روایت میمون، مهران مستندی نزد عمر خطاب آوردند که ظرف پرداخت آن ماه شعبان بود و عمر گفت که مراد کدام شعبان است ایا این شعبان که ما در آنیم یا شعبان آینده. پس اصحاب را جمع کرد و در این کار با ایشان مشاوره کرد و گفت این حیرت را که در امر تاریخ برای من روی داده شما رفع کنید و اصحاب گفتند ما باید چاره ای آنرا از عادت عجمیان بدست آوریم و هرمزان را حاضر کردند و این اشکال را بدو باز گفتند، هرمزان گفت ما عجمیان را حسابی است که ماه روز می می گویند یعنی حساب ماهها و روز ها چون این لفظ را تعریف کردند مورخ شد و مصدر آنرا تاریخ قرار دادند و هرمزان چگونگی استعمال تاریخ را و آنچه که رومیان مانند آنرا بکار می بندند برای ایشان شرح داد و عمر به اصحاب پیغمبر گفت برای مردم تاریخ وضع کنید که مردم بکار بندند. برخی گفتند : تاریخ رومیان را انتخاب کنیم زیرا رومیان به تاریخ اسکندر عمل کنند، ولی این قول را نپسندیدند بدین دلیل که تاریخ رومیان طولانی است. دسته ای دیگر گفتند به تاریخ ایرانیان عمل نمایم و این رأی نیز در مقابل آراء  دیگر رد شد.

شعبی روایت می کند که ابو موسی اشعری به عمر بن خطاب نوشت که از شما به ما نامه هایی می آید که بدون تاریخ است و عمر دیوان ها و دفتر هایی ترتیب داده بود که خراج  مملکت را در آنجا  ضبط می کرد و  به تاریخ نیازمند شد و تواریخ را دوست نمی داشت  در این هنگام بود که اصحاب را بدور خود جمع کرد و بایشان مشاوره کرد و چون یگانه زمانی که از هر شبهه دور بود زمان هجرت بود که پیغمبر به مدینه رسید و آن روز دوشنبه هشتم ربیع الاول بود که آغاز سال روز پنجشنبه بود ، عمر آن را مبدأ تاریخ دانست و هر چه را که نیازمند می شد با این تاریخ رفع نیازمندی می نمود و این واقعه در هفدمین سال هجرت بود»1

--------------------

1 – همانجا،  ص 49

 

بدین طریق نه سال تولد پیغمبر معلوم است ونه روز  بعثت او و نه روز به اصطلاح نزول قرآن. اینها همه ساخته و پرداختۀ مبشرین دین اسلام است که یک روز را مولود ساختند و در پهلویش شلۀ گوشتی را نیز نیز ضمیمه نمودند، همانند که در روز قتل حسین شلۀ زرد  با شربت گلاب را فرمایش دادند. اینکه می گویند مطابق آیه 185 سورۀ بقره که{ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ} [ماه رمضان  است كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است]. هم نمی تواند موجه باشد زیرا درگفتار قرآن هم تناقض است. در یکجا یک چیز می گوید و در جایی دیگر چیزی دیگر. مثلاً  در سورۀ دخان ایۀ 3  نوشته شده است که: { إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ} [ما آن را در شب فرخنده نازل کرده ایم} اما معلوم نیست که این شب فرخنده کدام شب است. و بعد در سورۀ انفال چنانکه از پیش گفته شد می نویسد: {  وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ}  ما نازل کردیم قرآن را هنگامیکه دو گروه با هم روبرو شدند.} که مفسیرین از جمله طبری آن  را جنگ بدر میداند. ابن هشام در سیرت النبی در ترجمه و تفسیر این آیت می نویسد: «" اگر ایمان آورده اید به الله و آنچه فرستاده ایم بر بندۀ خود  روز جدا شدن و روزی که دوسپاه روبرو شدند"  منظور از روز ملاقات دوسپاه روزی است که سپاه رسول الله با مشرکین در  بدر  روبرو شدند»1

----------------

1 –  ابن هشام ، سیرة النبی  ، چاپ ششم ، انتشارت کتابچی، تهران 1380 ،  ص 165 

    

در این هیچ  شکی وجود ندارد که قرآن پر از تناقض گویی ها ست چنانکه قرآن شناسان 416 تناقض در گفتار قرآن یافته اند. این تناقضات قرنها پیش اشکار گردیده بود. چنانکه اسحاق كندی متولد 185 هجری قمری كه از فلاسفه اسلام و عرب به شمار میرفت و در عراق اقامت داشت،كتابی تألیف نمود بود بنام تناقضهای قرآن.

 به هر روی مسعوی مانند اکثریت از تاریخنگاران دیگر سعی می کند که خوانندگان اثرش، خود دروغ و راست ها را موشکانه تشخیص بدهند...]]

 


August 15th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي